سلام
اول از همه فرارسيدن ايام فاطميه رو خدمت ابا صالح المهدي عجل الله تعالي و به شما بازديدكنندگان وبلاگ تسليت و تعزيت عرض مي كنم .
من امروز وقتي دنبال مطلب براي اين ايام مي گشتم اين سوال ها و جوابها رو پيدا كردم كه به نظرم خيلي مناسب اومد اميدوارم شما هم بخونيد و استفاده ببريد .
آقاي ياسيني
وهابيت، هر روز به اين شبهه دامن ميزنند كه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، افسانهاي بيش نيست و او شهيد نشده است و به مرگ طبيعي از دنيا رفته است. در ردّ اين شبهه از منابع اهل سنت، براي بينندگان ما توضيح بفرمائيد.
استاد حسيني قزويني
اين قضيهاي كه حضرتعالي مطرح فرموديد، از آن روزي شروع شد كه مجلس شوراي اسلامي ايران تصويب كرد كه روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، تعطيل رسمي است و هر سال ديدند كه ايام فاطميه، پرشورتر از سال گذشته در سراسر جهان برگزار ميشود. اين، براي وهابيون يا بعضي از اهل سنت تندرو و افراطي، قابل تحمل نبود و اينها شروع كردند در داخل و خارج، در نماز جمعه و سايتهاي مختلف و ماهوارههايشان، القاء شبهه كردند كه قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، افسانهاي بيش نيست. حتي يكي از ائمه جمعه مشهور اهل سنت ايران، رسما در نماز جمعه شروع كرد به قسم ياد كردن به خدا و اسماء و صفات إلهي بر اين كه اين رابطه خصمانهاي كه شيعه نقل ميكند بين امير المؤمنين (عليه السلام) و خلفاء، دروغ است.
اگر در اين زمينه، توانائي علمي داريد، اين ادله را رد كنيد و در آن مناقشه كنيد و اگر ادله خاصي براي شما وجود دارد مبني بر وفات طبيعي حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) ارائه كنيد. شما قسم ميخوريد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مرگ طبيعي از دنيا رفته است و يك شيعه هم قسم ميخورد كه شهيد شده است. خب، اين چه معنايي دارد؟ دو قسم، تعارضا و تساقطا. باز هم مسئله سر جاي خودش هست.
بنده در سال گذشته در شبكه المستقله كه متعلق به وهابيها است و هزينه آن توسط عربستان سعودي تأمين ميشود، به دستور يكي از مراجع عظام تقليد، سه شب در آنجا شركت كردم و با ادله محكم و سند صحيح، به حول و قوه إلهي، ثابت كردم كه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شكسته شدن پهلوي ايشان و شهادت محسن ايشان، حقيقت دارد و كتابهاي معتبر اهل سنت با سندهاي معتبر نقل كردهاند. از جمله آن منابع، المعجم الكبير طبراني و تاريخ الإسلام ذهبي است. عزيزان اهل سنت ميدانند كه ذهبي از استوانههاي اصلي و اساسي علماي اهل سنت است. معمولا روايتي را كه با عقائد اهل سنت، به ويژه اگر گردي بر دامن خلفاء راشدين بنشاند، آقاي ذهبي آن را نقل نميكند و اگر آن را نقل كند، فورا مناقشه و ردّ ميكند. حتي اگر دليل علمي براي ردّ احاديث مربوط به فضائل اهل بيت (عليهم السلام) يا مطاعن خلفاء نداشته باشد، فورا ميگويد:
يشهد القلب أنه باطل.
قلب من شهادت ميدهد كه اين باطل است.
يعني يكي از مباني جرح و تعديل در نزد آقاي ذهبي، قلب ايشان است. اگر قلب ايشان شهادت داد كه يك روايت باطل است، باطل است؛ حتي اگر از أوثق ثقات نقل شده باشد و سندش صحيح اعلائي باشد. با توجه به اين ويژگي كه در آقاي ذهبي هست، اين روايت مربوط به شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و هجوم به خانه ايشان با اعتراف خليفه اول را در تاريخ الإسلام، جلد3، صفحه117 نقل ميكند، بدون آنكه مناقشهاي داشته باشد. آقاي طبراني در المعجم الكبير، جلد1، صفحه62 اين روايت را نقل ميكند. متن روايت، طولاني است. جناب ابوبكر در آخرين لحظات عمرش در جمع صحابه اظهار داشتند:
من تعدادي از كارها را انجام ندادم و علاقه داشتم كه انجام دهم و برخي از كارها را انجام دادم و به خاطر آنها پشيمان هستم و تأسف ميخورم.
از جمله كارهايي كه ابوبكر گفت من پشيمان هستم از انجام آن، حمله به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود كه ايشان ميگويد:
إني لا آسي علي شئ إلا علي ثلاث فعلتهن، وددت أني لم أفعلهن و ثلاث لم أفعلهن وددت أني فعلتهن و ثلاث وددت أني سألت رسول الله صلي الله عليه و سلم عنهن، فأما الثلاث اللاتي وددت أني لم أفعلهن: فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و تركته و أن أغلق علي الحرب ... .
سه چيز است كه من تأسف ميخورم كه اي كاش انجام نداده بودم ... اي كاش دستور حمله به خانه فاطمه را نداده بودم، اي كاش اين حرب و جنگ عليه دودمان فاطمه را ترك كرده بودم.
مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص202 ـ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج2، ص46 - كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص631 ـ تاريخ مدينة دمشق لأبن عساكر، ج30، ص418 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص619
يعني مسئله طوري بود كه خليفه اول از اين هجوم به خانه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و حمله به خانه نبوت و ورود به عُنف بر آن خانه را به منزله جنگ تلّقي ميكند. اين مطلبي است كه بزرگان اهل سنت نقل كردهاند. آقاي ضياء الدين مقدسي كه از علماي بزرگ اهل سنت و حنبليها است و ذهبي در شرح حال ايشان ميگويد:
الإمام العالم الحافظ الثقة الحجة عالم بالرجال
امام و پيشوا و حافظ و مورد وثوق و گفتارش حجت و آگاه به علم رجال است.
تذكرة الحفاظ للذهبي، ج4، ص1405
ايشان وقتي به اين روايت ميرسد، ميگويد:
هذا حديث حسن عن أبي بكر.
اين روايتي كه ابوبكر اعتراف ميكند، صحيح و حسن است.
الأحاديث المختارة، ج10، ص90-88
همچنين آقاي سيوطي كتابي دارد به نام مسند فاطمه و در صفحه 34، اين روايت را تصحيح ميكند.
از علماي بزرگ اهل سنت عربستان سعودي، جناب حسن بن فرحان مالكي هم ميگويد:
إذن هي ثابتة بأسانيد صحيحة، بل هي ذكري مؤلمة.
اين روايت هجوم به خانه فاطمه، با سندهاي صحيح نقل شده است و اين قضيه، يك يادواره دردناك و دردآور است.
قراءة في كتب العقائد، ص52
خود ابنتيميه حراني ـ تئورسين وهابيت و بزرگ نظريهپرداز وهابيت ـ در برابر روايات متعددي كه درباره هجوم به خانه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) است، نميتواند بيتفاوت ردّ شود و ميگويد:
غاية ما يقال: إنه كبس البيت، لينظر هل فيه شئ من مال الله الذي يقسمه.
آقاي ابوبكر و عمر آمدند به زور حريم خانه فاطمه را شكست و وارد خانه او شد تا ببيند آيا در خانه او چيزي از بيت المال هست تا بردارد و در ميان مستحقّين توزيع كند.
من نميدانم آقاي ابنتيميه اين رَمْي به غيب را از كجا ميآورد؟ آيا خود عمر ميگويد كه من به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هجوم بردم تا اموالي كه در آنجا بود را مصادره كنم و در ميان مستحقين توزيع كنم؟ يا مورخين اين را نقل كردهاند يا كسي از علماي اهل سنت، اينچنين شهادتي داده است؟ چطور شد كه آقاي ابنتيميه در قرن هشتم هجري اينچنين كشفي ميكند كه هدف خليفه دوم اين بود؟ با اين كه روايات متعددي را ابن أبي شيبة و طبري و بلاذري دارند و صراحت دارند كه وقتي جناب عمر آمد پشت درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، گفت:
قسم به خدا! اگر براي بيعت حاضر نشويد، خانه را با ساكنين آن به آتش ميكشم.
هدف ايشان اين بود و زبان ايشان هم اين است.
جالب اين كه آقاي جويني، استاد ذهبي كه ذهبي در شرح حال او ميگويد:
الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الأسلام.
پيشوا و محدث يگانه است و بالاترين كمالات را دارد و مايه افتخار اسلام است.
تذكرة الحفاظ للذهبي، ج4، ص1505
ايشان روايتي را در فرائد السمطين، جلد2، صفحه34 از قول نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميكند:
بعد از من، پهلوي فاطمه را خواهند شكست، محسنش را سقط خواهند كرد و فاطمه نزد من ميآيد:
مغمومة مغصوبة مقتولة.
در حالي كه غمناك است و حق او را غصب كردهاند و او را به شهادت رساندهاند.
اين شهادت صريح و آشكاري است بر شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها).
خود آقاي شهرستاني در الملل و النحل از قول نظّام ـ از علماي بزرگ اهل سنت و معتزلين ـ نقل ميكند:
إن عمر ضرب بطن فاطمه عليها السلام يوم البيعة حتي القت الجنين من بطنها و كان يصيح احرقوا دارها بمن فيها و ما كان في الدار غير علي و فاطمة و الحسن و الحسين.
خليفه دوم در روز بيعت آن چنان با لگد بر شكم فاطمه زد كه نوزادي كه در شكم داشت، افتاد و سقط شد. عمر فرياد ميزد: خانه فاطمه را با همه ساكنين آن آتش بزنيد. حال آنكه در خانه فاطمه، كسي غير از علي و فاطمه و حسن و حسين نبود.
الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص57، چاپ دار المعرفة بيروت
آيا اينها عبارات شيعه است؟ آقاي شهرستاني در سال 548 هجري از دنيا رفته است. اين قضايا در گذشته بوده و مسئله شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط جنين و شكسته شدن پهلوانش، در تاريخ شيعه و سني نقل كردهاند. لذا ما نميتوانيم بگوييم كه اين مسئله، افسانه است. بله، ما هم ميگوييم اي كاش افسانه بود! و اي كاش اينچنين هجومي به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صورت نگرفته بود! ما هم آرزو ميكنيم كه اين كاش اينچنين اتفاقي نيفتاده بود و قلب دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در واپسين روزهاي رحلت پدر بزرگوارش شكسته نميشد و اي كاش اشك امير المؤمنين (عليه السلام) در اين مصيت جانكاه، سرازير نشده بود و قلب مقدس ائمه هدي (عليهم السلام) به درد نيامده بود كه در هر فرصت مناسب، موضوع شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح و گريه ميكردند. بله، ما هم ميگوييم كه اي كاش اينچنين اتفاقي نيفتاده بود. ولي اينچنين اتفاقي افتاد و تاريخ اسلام را در واپسين روزهاي رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، با يك معزل و مشكلي مواجه كردند و نقطه تاريكي در تاريخ اسلام ثبت كردند.
* * * * * * *
آقاي ياسيني
وهابيون شبههاي را مطرح ميكنند و ميگويند با توجه به شجاعت امير المؤمنين (عليه السلام)، چرا ايشان اجازه داد كه افرادي حمله بكنند و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را كتك بزنند و ايشان دفاع نكرد؟
استاد حسيني قزويني
نكته اول:
بله، ما هم معتقديم كه شجاعت امير المؤمنين (عليه السلام)، زبانزد خاص و عام بود. خود خليفه دوم ميگفت:
لو لا سيف علي لما قام عمود الإسلام.
اگر شمشير علي نبود، پرچم اسلام برافراشته نميشد.
ولي عزيزان اين را دقت كنند كه مسئله هجوم، به ويژه در مرحله سوم كه به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) حمله شد و شايد به تناسب، به آن شبهه نيز بپردازيم، اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كنار درب نشسته بودند و امير المؤمنين (عليه السلام) و زبير و تعدادي از بنيهاشم در درون اتاق، مشغول مشورت بودند و به ابوبكر خبر دادند كه اينها دارند توطئه ميكنند و به فكر براندازي هستند. ابوبكر به خليفه دوم دستور داد كه برود حضرت علي (عليه السلام) را به هر نحوي كه هست، براي بيعت، كشان كشان به مسجد بياورد. وقتي كه اينها رسيدند جلوي درب، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كه ديد اينها دارند ميآيند، درب را به روي اينها بست و عمر فرياد زد:
يا فاطمة! افتحي الباب.
درب را باز كن.
حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از باز كردن درب، خودداري كرد.
شايد اين قضايا حداكثر در يك دقيقه صورت گرفت كه اينها با لگد، درب را شكستند و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در پشت درب، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. اينها در منابع معتبر ما آمده است.
وقتي آقا امير المؤمنين (عليه السلام) از اتاق بيرون آمد، ديد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در گوشه حيات، نزديك درب افتاده و پهلوي مباركش شكسته و مورد ضرب و شتم قرار گرفته:
فوثب علي و أخذ بتلابيبه، ثم نتره فصرعه و وجأ أنفه و رقبته و همّ بقتله، فذكر قول رسول الله صلي الله عليه و آله و ما أوصاه به.
علي خيزش برداشت و كمربند خليفه دوم را گرفت و او را محكم به زمين كوبيد و گردن و بيني خليفه دوم را مورد ضرب و شتم قرار داد. در اين هنگام علي به ياد وصيت رسول الله افتاد كه فرموده بود: اگر ميخواهيد اسلام زنده بماند و نام من جاودانه، بايد دست به شمشير نبريد و با اينها درگير نشويد.
لذا، امير المؤمنين (عليه السلام) به عمر فرمود:
و الذي كرّم محمدا بالنبوة! يا بن صهاك! لولا كتاب من الله سبق و عهد عهده إلي رسول الله صلي الله عليه و آله لعلمت إنك لا تدخل بيتي.
قسم به خداوندي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به نبوت گرامي داشت! اي پسر صهاك! اگر دستور الهي و وصيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نبود، يقين پيدا ميكردي و ميفهميدي كه قدرت وارد شدن به خانه من را نداشتي.
كتاب سليم بن قيس، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ص150
آقاي آلوسي ـ از علماي بزرگ اهل سنت و وهابيت ـ همين قضيه را در كتاب تفسيرش نقل ميكند و ميگويد:
وقتي كه فاطمه، پشت درب قرار گفت و مورد ضرب و شتم قرار گرفت:
و صاحت يا أبتاه و يا رسول الله، فرفع عمر السيف و هو في غمده فوجأ به جنبها المبارك و رفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت يا أبتاه، فأخذ علي بتلابيب عمر و هزه و وجأ أنفه و رقبته.
فرياد زد: اي پدر! يا رسول الله! عمر هم با شمشيري كه در غلاف بود، بر پهلوي فاطمه زد و شلاق را بلند كرد و فاطمه را زد و فرياد فاطمه بلند شد و گفت: اي پدر! علي هم از كمربند عمر گرفت و محكم به زمين كوباند و گردن و بيني عمر را مورد ضرب و شتم قرار داد.
تفسير الآلوسي، ج3، ص124
آلوسي اين را نقل ميكند و هيچگونه نقد و مناقشه و ردّي هم ندارد.
پس اين آقاياني كه ميگويند چرا حضرت علي (عليه السلام) از همسرش دفاع نكرد و عدم دفاع، منافات با غيرت مردانگي دارد و ... ، حداقل اين روايات را ببينند.
ما در اين سه سال و اندي كه در خدمت بينندگان شبكه سلام هستيم، معمولا اين روايات تند را قرائت نميكنيم. ولي وقتي ميبينيم كه بعضي از وهابيها يا وهابيزدهها با انتشار جزوات يا بلوتوثها، اين قضيه را به استهزاء و تمسخر ميگيرند و ـ نستجير بالله ـ به امير المؤمنين (عليه السلام) مسئله خلاف غيرت نسبت ميدهند، ناگزير هستيم اين حقائق را بيرون بريزيم و از ساحت مقدس امير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، به آن گونهاي كه توان داريم، دفاع كنيم.
نكته دوم:
امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به من وصيت كرد در اين زمينه، دست به قتال و مقابله نزنم.
نكته سوم:
اگر امير المؤمنين (عليه السلام) با اينها دست به شمشير ميبرد و مقابله ميكرد و اينها هم از خودشان دفاع ميكردند، جنگي در وسط حيات امير المؤمنين (عليه السلام) اتفاق ميافتاد و قطعا حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) در زير دست و پاي مردم از بين ميرفتند. آن وقت اين آقايان نميگفتند كه قاتل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، حضرت علي (عليه السلام) است؟ قاتل امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام)، حضرت علي (عليه السلام) است؟ اگر حضرت علي (عليه السلام) ميآمد بيعت ميكرد و دست به شمشير نميبرد، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كشته نميشد؟ خب، شما ببينيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در رابطه با عمار فرمود:
تقتله الفئة الباغية، يدعوهم الي الجنة و يدعونه إلي النار.
عمار را گروه ستمگر ميكشند. عمار آن گروه ستمگر را به بهشت فرا ميخواند و آن گروه ستمگر، عمار را به آتش دعوت ميكنند.
صحيح البخاري،ج3، ص207 ـ صحيح مسلم، ج8، ص186
وقتي عمار در جنگ صفين به دست لشكريان معاويه كشته شد، احمد بن حنبل ـ رئيس حنابله ـ در كتاب مسندش نقل ميكند:
وقتي عمار كشته شد، تعدادي از سران سپاه معاويه، دست از جنگ كشيدند و به معاويه گفتند: ما ديگر حاضر نيستيم جنگ كنيم. معاويه گفت: چرا؟ گفتند: براي اين كه پيامبر فرموده است عمار را گروه ستمگر ميكشند و ثابت شد كه گروه ستمگر، ما هستيم. عمرو بن عاص گفت: معاويه! تعدادي از فرماندهان، دست از جنگ كشيدهاند. معاويه گفت:
دحضت في بولك، أو نحن قتلناه؟ إنما قتله علي و أصحابه جاؤوا به حتي ألقوه بين رماحنا أو بين سيوفنا.
آيا ما عمار را كشتيم؟ قاتلين عمار، علي و اصحاب علي بودند كه عمار را از خانه بيرون آوردند و در برابر شمشير ما قرار دادند.
مسند احمد، ج4، ص199 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج8، ص189 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج1، ص420 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج43، ص431 ـ المصنف لعبد الرزاق صنعاني، ج11، ص240 - مسند ابو بعلي، ج13، ص124 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج7، ص242 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص155
من تقاضا دارم آنهايي كه در سخنانشان، معاويه را حضرت معاويه و جناب معاويه تعبير ميكنند و از او تجليل ميكنند، حداقل اين يك مدرك را ببينند و يك تفكر و انديشهاي داشته باشند.
احمد بن حنبل ميگويد:
هر روايتي را در كتاب من نيافتيد، آن روايت معتبر نيست. هر روايتي كه از ديدگاه من معتبر بوده، در اين كتاب آوردهام.
جالب اينجاست كه مناوي ـ از استوانههاي علمي اهل سنت ـ ميگويد:
اين خبر به علي رسيد كه معاويه ميگويد قاتل عمار، علي بوده و گروه ستمگر، سپاه علي است، علي هم جواب داد:
بأن رسول الله صلي الله عليه و سلم إذن قتل حمزة حين أخرجه.
پس قاتل حمزه هم رسول الله است كه او را از خانهاش خارج كرد و در برابر شمشير كفار قريش قرار داد.
فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص474
كاملا روشن است كه اگر امير المؤمنين (عليه السلام) دست به شمشير ميزد، به ضرر حضرت علي (عليه السلام) تمام ميشد و امير المؤمنين (عليه السلام) توان دفاع از خودش را نداشت؛ چون تمام كارهاي تبليغي در اختيار آنها بود.
نكته چهارم:
شما كه ميگوييد امير المؤمنين (عليه السلام) فاتح جنگها بوده و فاتح بدر و احد و خيبر و حنين بوده و شمشير او در عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ضرب المثل بوده و خود خليفه دوم ميگويد:
والله! لو لا سيف علي لما قام عمود الإسلام.
به خدا قسم! اگر شمشير علي نبود، پرچم اسلام برافراشته نميشد.
شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص82
ما از آقايان اهل سنت و وهابيون ميپرسيم كه در طول اين 25 سال دوران حكومت ابوبكر و عمر و عثمان، شمشير حضرت علي (عليه السلام) كجا رفته بود؟ شجاعت حضرت علي (عليه السلام) چه شده بود؟ چرا در هيچيك از جنگها و فتوحات دخالت نكرد؟ آيا شجاعت حضرت علي (عليه السلام) از دست رفته بود يا شمشير حضرت علي (عليه السلام) كند شده بود؟ يا امير المؤمنين (عليه السلام) خلافت خلفاء را مشروع نميدانست و فتوحات را اسلامي نميدانست؟ چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت به فتح نكرده بود، در زمان خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، كشورگشائي نميكردند.
لذا با توجه به اين قضايا، امير المؤمنين (عليه السلام)، سكوت را انتخاب كرد و با اثبات مظلوميت خويش و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، با عملكرد خودش، خط بطلان كشيد نسبت به خلافت خلفاء و حقانيت و مظلوميت خودشان را به نحو أحسن به اثبات رساندند.
* * * * * * *
آقاي ياسيني
شبهه كردهاند كه با توجه به اين كه حضرت علي (عليه السلام) در خانه حضور داشت، چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) درب خانه را باز كردند و چرا خود حضرت علي (عليه السلام) نيامدند؟
استاد حسيني قزويني
اين شبههاي كه شما فرموديد، در شبكهها و سايتهاي وهابيت مطرح ميكنند كه اين برخلاف غيرت مردانگي است كه مرد در خانه بنشيند و همسرش درب را براي افراد، خصوصا براي نامحرم باز كند.
اولا:
ما در كتابهاي معتبر شيعه مثل تفسير عياشي و بحار الأنوار مجلسي (ره) و الإختصاص شيخ مفيد (ره) داريم كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جلوي درب نشسته بود و از خود عمر نقل شده است:
فلما انتهينا إلي الباب فرأتهم فاطمة صلوات الله عليها أغلقت الباب في وجوههم و هي لا تشك أن لا يدخل عليها إلا باذنها، فضرب عمر الباب برجله فكسره و كان من سعف، ثم دخلوا ... .
وقتي ما جلوي درب خانه رسيديم، فاطمه ما را ديد و درب را بست و فاطمه شك نداشت كه اينها بدون اجازه فاطمه، وارد منزل نخواهند شد. عمر با پايش به درب زد و درب را شكست و داخل شدند.
بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج28، ص227 ـ تفسير العياشي، ج2، ص67 ـ الاختصاص للشيخ المفيد، ص186 ـ تفسير البرهان، ج2، 93
ثانيا:
اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر اين باور بود كه اينها بدون اجازه صاحب خانه، وارد خانه نميشوند. چون اينها قطعا اين آيه شريفه را خواندهاند و خود را ملزم به عمل به دستور خدا ميدانند كه ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّي تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَي أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
(سوره نور/آيه27)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! غير از خانه خود، به خانه هيچكس بدون اجازه وارد نشويد.
فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّي يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكي لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ
(سوره نور/آيه28)
اگر درب را زديد و كسي هم جواب نداد، شما حق ورود به آن خانه را نداريد.
لذا اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر اين باور بودند كه اينها وارد خانه نميشوند، قضيه آمدن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و درب را بازكردن، مطرح نبوده است؛ بلكه اينها داخل خانه بودند و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در درون اتاق و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم كنار درب بود و اينها درب را شكستند و آمدند داخل. اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) درب را باز كرده و چنين و چنان، همه، دروغ محض است و افتراء.
ثالثا:
حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر اين باور بودند كه هنوز سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در فضاي مدينه، طنين انداز بود و بعد از اين كه خداي عالم فرمود:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّي تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَي أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
(سوره نور/آيه27)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! غير از خانه خود، به خانه هيچكس بدون اجازه وارد نشويد.
در آيات بعد فرمود:
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
سوره نور/آيه36
در خانههايي كه خدا اجازه داده همواره محترم و با عظمت باشند و نام خدا در هر بامداد و پسين در آن ياد شود.
سيوطي نقل ميكند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيه را خواند:
فقام اليه رجل، فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله؟ قال: بيوت الأنبياء، فقام اليه أبوبكر، فقال: يا رسول الله! هذا البيت منها لبيت علي و فاطمة؟ قال: نعم، من أفاضلها.
مردي بلند شد و گفت: يا رسول الله! منظور از اين آيه، چه بيوتي هستند؟ فرمود: بيوت انبياء. ابوبكر بلند شد و گفت: يا رسول الله! اين خانه علي و فاطمه هم جزء خانههاي انبياء است؟ فرمود: بله، بلكه از بهترين و با فضيلتترين خانههاي انبياء است.
الدر المنثور للسيوطي، ج5، ص50 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص534 ـ تفسير الآلوسي، ج18، ص174
با توجه به اين قضيه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر اين باور بود كه اينها، خانه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را جزء بيوت انبياء (عليهم السلام) ميشمارند. بيوت انبياء (عليهم السلام)، احترام ويژهاي دارد. اگر كسي بخواهد به خانه غير از انبياء (عليهم السلام) هم وارد شود، حق ندارد بدون اجازه بيايد.
رابعا:
آن آقايان وهابيوني كه ميگويند حضرت علي (عليه السلام) كه در خانه نشسته بود، پس چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد درب را باز كرد؟ در تاريخ و كتابهاي خودتان آمده است كه ابن عساكر نقل ميكند:
روزي علي بن أبي طالب آمد و درب خانه پيامبر را زد. پيامبر به ام سلمه گفت:
قومي فافتحي له.
بلند شو و درب را باز كن.
تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص471 ـ المناقب للخوارزمي، ص87
پس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه به أم سلمه ميگويد بلند شو و درب را باز كن، آيا ـ نستجير بالله ـ خلاف غيرت مردانگي است كه مرد در خانه بنشيند و به همسرش بگويد كه درب را باز كن؟ شما در اين قضيه چه ميگوييد؟
خامسا:
روزي عمر بن الخطاب به درب منزل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد:
قرع عمر بن الخطاب الباب و قال: افتحي يا خديجه.
عمر درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را زد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي خديجه! درب را باز كن.
جامع الأحاديث للسيوطي، ج36، ص345، حديث39496 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص35
شما در اين مورد چه ميفرماييد؟! آيا جرأت داريد كه بگوييد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) غيرت مردانگي نداشته است؟!
سادسا:
در بعضي از مصادر آمده است:
روزي در مدينه منوره، اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمد درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را زد و عايشه گفت:
من هذا؟ أنا علي.
كيستي كه درب را ميزني؟ گفت: من علي هستم.
پيامبر صداي علي را از پشت درب شنيد و به عايشه فرمود:
يا عايشه! افتحي له الباب.
اي عايشه! درب را براي علي باز كن.
الإحتجاج للطبرسي، ج1، ص292 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج38، ص348
آيا آقايان اهل سنت در اينجا هم ميفرمايند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چرا به عايشه گفت كه درب را براي حضرت علي (عليه السلام) باز كند؟!
سابعا:
اين آقاياني كه ميگويند زن نبايد بيايد براي مرد نامحرم، درب را باز كند و اين كار، خلاف عفت و غيرت مردانگي است، نقل كردهاند در كتابهاي معتبرشان:
مرّ عمر برسول الله صلي الله عليه و سلم و هو و عائشة و هما يأكلان حيسا، فدعاه فوضع يده، مع أيديهما، فأصابت يده يد عائشة، فقال: أوه، لو أطاع في هذه و صواحبها ما رأتهن أعين.
روزي عمر به خانه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) آمد و ديد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) با عايشه، مشغول خوردن غذا هستند. عمر هم در همان كاسهاي كه آن دو غذا ميخوردند، دستش را برد و غذا خورد و دست عمر به دست عايشه اصابت كرد. عمر گفت: اوه، اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) حرف مرا گوش ميكرد و زنان خودش را در پس پرده نگاه ميداشت، عايشه و ديگر زنانش را كسي نميديد.
المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص485 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج7، ص93 ـ تفسير ابن أبي حاتم، ج10، ص48 ـ الأدب المفرد للبخاري، ج1، ص362
حالا چطور شد كه آمدن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) براي باز كردن درب براي نامحرم، خلاف عفت و غيرت است، ولي اگر جناب عمر بيايد با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و عايشه در يك ظرف غذا بخورند و دست عمر به دست عايشه بخورد، خلاف عفت و غيرت نيست!
وقتي آقايان ميآيند اينچنين مطالبي را مطرح ميكنند، ما هم ناگزيريم كه مقداري باز و شفاف حرف بزنيم و به تعبير آقاي هدايتي، تاريخ پنهان را به نحو زيبا، برملاء كنيم و پرده را از روي اين حقيقتهايي كه در اين 15 قرن كشيدهاند، كنار بزنيم تا اين جوانان اهل سنت و وهابي و شيعه بدانند كه در تاريخ چه گذشته است.
اينها هر جوابي كه نسبت به اينها دادند، ما هم همان جواب را نسبت به قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خواهيم داد.
* * * * * * *
آقاي ياسيني
شبهه كردهاند كه خانههاي مدينه در آن زمان، درب نداشت كه به پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اصابت بكند. لطفا مدرك و دليل خود را بر ردّ اين شبهه مطرح كنيد.
استاد حسيني قزويني
اين آقاياني كه ميگويند خانههاي مدينه درب نداشت كه خانه حضرت علي (عليه السلام) هم درب داشته باشد، ظاهرا اينها از تاريخ بيخبر هستند و روايات خودشان را نديدهاند.
آقاي ابو داود در سنن خود، جلد2، صفحه 527 نقل ميكند:
يكي از صحابه به حجره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) آمد و چيزي را از او طلب كرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) به عمر گفت: اين كليد را بگير و برو به منزل من و اموالي را به اين آقا بده.
فأخذ المفتاح من حجزته ففتح.
عمر كليد را گرفت و قفل درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) را باز كرد.
خب، اگر خانهها درب نداشت، آقاياني كه ميگويند حصير و پرده بود، آيا به پرده، قفل ميزنند؟! آيا پرده، احتياج به باز كردن دارد؟! اينها چيزي است كه اين آقايان از تاريخ بيخبرند.
در صحيح مسلم، جلد6، صفحه 105، حديث5136، كتاب الأشربة، باب في شرب النبيذ نقل ميكند:
و بالأبواب أن تغلق ليلا.
در مدينه دستور دادند كه مردم، دربهاي منزل خود را در شبها ببندند.
خب، اگر دربهاي مدينه از حصير يا پرده بود، آيا پرده و حصير، بستن دارد؟! اين مسئله، كاملا روشن است.
آقاي ابن كثير دمشقي در البداية و النهاية نقل ميكند:
كانت حجره من شعر مربوطة بخشب من عرعر.
درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) از درخت سرو بود.
البداية و النهاية لإبن كثير، ج3، ص268
خود بخاري در الأدب المفرد نقل ميكند:
راوي از يكي از صحابه سوال كرد: خانه عايشه در كجاي مسجد قرار گرفته است؟ گفت: در قسمت جنوب مسجد و دربش هم به طرف شمال باز ميشد.
فقلت: مصراعا او مصراعين؟ قال: كان بمصراع واحد. قال: من أي شيء كان؟ قال: كان باب بيت عائشة من عرعر أو ساج.
آيا درب خانه او، يك لنگه بود يا دو لنگه؟ گفت: يك لنگه بود. گفت: درب خانه عايشه از چه بود؟ گفت: از درخت سرو يا كاج بود.
الأدب المفرد للبخاري، ج1، ص272 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج10، ص93
ما از آقايان سوال ميكنيم كه يك لنگه يا دو لنگه بودن حصير، معنا دارد؟!
روايات متعددي در اين زمينه داريم كه خانههاي مدينه، درب داشت و غالب دربها هم از درخت سرو يا كاج بود. منزل خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم درب داشت و از درخت و ساقههاي خرما بوده است.
اين قضيه در تاريخ ثبت است و اين آقايان، توجه ندارند. بعضي از مطالب را ميبينند و مطالب بياساس و بيپايه را مطرح ميكنند.
دكتر سيد محمد حسيني قزويني
بقيه سوالها و جوابها رو هم مي تونيد از سايت منبع ببينيد :
نظرات خودتون رو از ما دريغ نفرمائيد .